امین محمدامین محمد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

شازده کوچولو

خاله آذی وکنکور

سلام عزیزدل خاله آذر.امشب نتیجه ی دانشگاه من میاد.یک ساعت مونده که معلوم بشه کدوم شهرقبول می شم و مهندس میشم یانه؟ ایشالله وقتی که بتونی خودت این نوشته هاروبخونی خاله ت فوق لیسانسش روگرفته باشه. امیدوارم بتونی یه روز به خاله ت افتخارکنی.می بوسمت. ...
19 شهريور 1390

صدای قلب زندگی

قهرمان کوچولوی مامان این شبا مامان اول صدای قلب تو رو گوش میده بعد میخوابه... صبح هم که بیدار میشه اول همین کار و میکنه...مثل یه موسیقی خدایی برام آرامش بخشه. آخه چند شب پیش که رفتم دکتر صدای قلبت و ضبط کردم... واااای که صدای طپیدنش با قلب مامان چیکار کرد...تازه دی وی دی سونوگرافیتم نگاه میکنم و دلم غش میره برای اون وول خوردنات و اون دست و پاهای کوچولوت... فقط اینو بهت بگم که این روزا فقط صدای قلب توئه که مامان و آروم میکنه و بهم دلگرمی میده... کاش زودتر با خیالی آروم سرم و بذار رو سینه ات تا صدای قلبت با خیالی آسوده گوش کنم... میبوسمت...قوی باش عزیزم
18 شهريور 1390

نمایشگاه مادر و نوزاد

پسر کوچولوی مامان امروز آخرین روز نمایشگاه مادر و نوزاد بود ... بابایی هم عصری ما رو برد نمایشگاه... خاله آذی هم با ما بود آخه خاله اومده اینجا که با مامانی برن برای عروسی خاله مینو خرید کنن... دیروز هم مامان خریدشو کرد... تو توی این پیرهن خیلی خودت و خوشگلتر نشون میدی عسلم... امروز نمایشگاه پر بود از نی نی گولوهای خوشگل و  نازنازی... منم با دیدن اونا دلم ضعف رفت و تازه یه کمم حسودیم شد آخه دلم خواست تو هم اونجا تو بغلم بودی... خاله آذی برات چند تا از کتاب قصه های قدیمی و خرید ... من و بابایی هم برات یه آلبوم خیلی قشنگ مه میتونی توش یه عالمه عکسها و نوشته های خاطره انگیز بذاری گرفتیم... برات استیکر و سی دی بی بی انیشتین هم خریدیم ...
18 شهريور 1390

جهازبرون خاله مینو

سلاااااااااااااام عزیز دل مامان عسلم چند روزی اومدیم پیش مادرجون اینا بمونیم ... اینجا همه حواسشون به من و تو هست و دارن خیلی لوسمون می کنن....اما تنها غم من وتو اینه که بابایی پیشمون نیست و ما خیلی دلمون براش تنگ شده....اما باباجون گفته که هر وقت خواستیم زنگ بزنیم زودی بیاد پیشمون... هنوز معلوم نیست چند روز اینجا بمونیم آخه تازه جهازبرون انجام شده و کلی کار دیگه مونده... اما خودمونیم من وتو همش داریم استراحت میکنیم... دیروز همه جهاز خاله مینو رو بردیم امروز هم رفتیم یه کم چیدیم وتو هم همه جا با مامانی حضور داشتی... خونه خاله مینو و عمو سهیل خیلی خوشگل شده....عمو سهیل گفته که بعدها برای تو مدادرنگی میخریم تا تو برای گلهای...
5 شهريور 1390
1